Sunday, May 27, 2007

9.

من کودکم
بادبادکم
کو باد و کو آسمان؟

Saturday, May 19, 2007

7.




دو بار تو مترو,دو بار تو اتوبوس,یه بارم تو ماشین بغضم گرفت و اشک تو چشام جمع شد
تو مترو سرمو انداختم پایین,تو اتوبوس چشمامو بستم و تو ماشین اشکامو پاک کردم
از خداحافظی بدم میاد
سختمه
چه اینکه بخواد از یه دوره ی شیرین باشه
بهش که فکر می کنم ,بازم دلم می گیره و بغضم میاد و اشک میاره با خودش

.

!من که بچه نیستم
دلت چه خوب اومد
دل من هنوزم نمیاد
یا نمیره
!
!عوضش هفته ای یه بار می برمت پارک
!
.
.
نه,نه!می دونم!من هیچ وقت از تو توقعی نخواهم داشت
چون میشناسمت
...دلم اما بعضی وقتا

.

یه ذره بغض
دو قطره اشک
و یه عالمه سکوت
به احترام تو
خداحافظ آجی
دلم برات تنگ میشه
!

.

Tuesday, May 8, 2007

4.





یادته برات نامه می نوشتم؟
دیگه نمی نویسم
می دونی چقد دلم گریه می خواد
می دونی چند وقته؟
.


چقد به هم ریختم این چند روزه
.

چرا هیشکی نمی دونه من چی می خوام
اه
چرا من اینجوریم؟
چقد بهونه می گیرم
هر کی باشه خسته می شه
.


کاش می دونستم
که چی می خوام

.


حرف تازه ای نیستا
امروز یادم افتاد
بچه هم که بودم اینجوری می شدم
یه دفه یادمه خونه ی مامان بزرگ بودیم تو حیاط , من و بابا , با عمه بزرگه و عمه کوچیکه , مامان بزرگ مسافرت بود,هشت سالم بود ,یا شایدم کمتر, شیش هف سال
یهو زدم زیر گریه
و جالب بود که خودم هم تعجب کردم که من چرا دارم گریه میکنم
و هیچ جوابی برای خودم حتی نداشتم ,چه برای نگاه متعجب اون سه تا آدم بزرگ
یادش به خیر
اون روز بابا منو برد پارک و برام بستنی خرید
کاش امروزم با یه پارک رفتن و بستنی خوردن حالم خوب می شد
اما الان سه چهار روزه که با هیچی حالم خوب نمیشه
حتی با بستنی
امروز بغضم شکست
ولی کاش تو هم می بودی

!

.

Tuesday, May 1, 2007

1.




یا هو
.
!سلام شاید
!من تنهام
!همینجام ولی
!پشت هیچستان
!اینجا چه خوبه
! چه امنه
... و چقدر خالی
.

!دروغ گفتم شاید
من یه دوست دارم که امروز گفت من درکش میکنم
!که گفت درکم میکنه ولی کرم داره
من بهش گفتم تو خوبی
و اون واقعا خوبه
و دوسش دارم
و اون میفهمه
هم اینکه دوسش دارم رو
و هم خیلی چیزای دیگه رو که دیگران
نه می بینن و نه می فهمن
.

!دل من از عشق خالیه
میگن اینطوری خوبیش اینه که فکرم آزاده ودل
نگرانی
مشغولی
شوره
...
ندارم
!
!شاید
.


فکر من خالیه
مثل دلم
اما نه
شعر هست
خیال هست
حرف هست
اما مخاطبی نیست
.

من قراره معمار بشم
!اما چشمم آب نمی خوره
چون همش خوابم
.

من یه ماهی ام
قرار ه که یه روز بپرم از آب بیرون و
از آسون ستاره بچینم
برای همه ی اونایی که دوستم داشتن و
دوست دارمشان
.
من تنهام
شاید
به سراغ من اگر می آیی
!نرم و آهسته بیا
آفرین