Wednesday, April 9, 2008






داشتم کوچه رو تموم می کردم که پیچید توش ! همون جوری که فقط اون می پیچه..لات ! صد بار بهش گفته بودم مثل آدمی زاد برون..دستای پرم تو هوا بود..داشت می رفت که موهامو درست کنه ، واِلا سرمو بالا نمی گرفتم..شد و گرفتم و..تو یه لحظه همو دیدیم..جلوی پام ترمز زد..همون جوری که فقط اون میزنه..لات ! وایستادم.. این ینی یه قدم..چون دفعه ی قبل اون وایستاده بود و من نه ! وایستادم ... رو به رو نبودیم..یه قدم عقب ترم بود..همون یه قدمی رو که جلو رفته بودم ..بلند گفت سلام ! مثل وقتایی که شنگول بود..سرمو سی درجه چرخوندم..طوری که اون نیم رخ منو می دید و من بغل دستی اونو ... دختره تا پهلو برگشته بود عقب که منو ببینه ، نگاه فضول با مزه ای داشت..وقتی جوابی نشنید پاشو رو گاز گذاشت و رفت.. داشتم آروم راه می افتادم که از وسطای کوچه بلند گفت " بی ادب !! جواب سلام واا جبه " با همون لحن لات با مزه ای که مال خودشه فقط..

..به ته کوچه که رسیدم جواب سلامشو دادم..فک کنم نشنید

خوشحال بودم که خوشحال بود..خوشحال بودم که می خندید.. خوش حال بودم که ناراحت نشد..
سه دقیقه بعد توی اتاقم بودم ...نیم تنم رو عرض تخت بود و با دستای باز داشتم بهش فکر می کردم..


نتیجه : یه آدم می تونه کمی لات باشه و کلی مهربون ، به اندازه ی عمر یه دوستی دروغ بگه و آخرشم مطمئن باشه من ته دلم هنوووووز... که اگه بعد چند سال منو تو کوچه ببینه،حتماً جواب سلامشو می گیره




.'


1 comment:

Anonymous said...

واخ :دی
بلاگر رویت شد!
ولی کامنتم یادم رفته که:!!!