Friday, June 13, 2008



گاهی ، وقتی همه چیز از نظرم جوره و خوب..یهو که می بینم یه جای کار ناجور لنگه ، همچین می خوره تو حالم که حالا حالا ها از تو کنفی و کز کردن تو خودم نمی تونم بیام بیرون..نمی دونم اسمش چیه..خوش باوری؟ خوش خیالی؟ توهم ؟ نمی دونم ..ولی از دست خودم حسابی شاکی می شم که هنوز خورده های احساسات بچه گونه مونده توم و نتونستم کنترلش کنم...اون وقت نمی دونم خودمو جم و جور کنم یا احساساتمو که این این ور بی حال افتاده و اون اون ور..بلاخره یکی از این دو تا باید حالش خوب باشه که بتونه اون یکی رو کول کنه با خودش ببره دیگه...اون وقت باید انقدر صبر کنم که یه کدومشون از خواب پا شه و اون یکی رو بیدار کنه و دوباره راه بیافتیم



.'



2 comments:

W. said...

ماهی ها نمی خوابن.

یگانه said...

ماهی های ما می خوابن..حتی به کما هم می رن..حتی می میرن گاهی