Monday, February 23, 2009




تو اتوبوس کلی غصه بودم
وسطای راه خوابم برد
بیدار که شدم
کاملن خوب بودم
هی به خودم می گفتم الان باید ناراحت باشی! یه چیزیت بودا
یادم نمی اومد

.


بهاری بهاری ام! نه اونقدر خوب قدّ بهار البته، بیشتر متغیر الحال، خوب ، بد، عاصی، آروم، شاکی، بی خیال... شاید بشه گفت حساس، شاید هم نه! یه دم آفتابی آفتابی، توپّ، حتی اگه شده به زور پلی لیست "شنگول" ام، یهو ابری، در حد مرگ دلگیر، دلتنگ و گاهی هم بارونی، کم فاصله ، حتی از شروع تا آخر یه پست! خودمم باورم نمی شه بلاگر رو که باز کردم بغض داشت خفه م می کرد و حالا کاملن ملایمم و لبخند می زنم به این طبع شوخ طبعی ایرانی جماعت و خوشحالم از اینکه زیر بار تیره گی ها گم نشده هیچ وقت -به طوری که اعلام کردن دفعه ی بعدی که ماهواره پرت کنیم فضا غلط بکنیم دیگه به مردم چیزی بگیم:دی-ا

بدیش یا شاید هم خوبیش به اینه که وقتی خوب نیستم کاری از هیچ کس ساخته نیست و معمولن کسی نمی دونه الان وقت چیه...خودم باید خوب شم، خودم باید یاد بگیرم...خودم، خودم، خودم...همه چی خودم و این "خود همه چیز بودن برای خود" گاهی وقتا خیلی کسل کننده میشه

باید یه اعترافی بکنم، ولی ترجیح می دم تا حد ممکن عقبش بندازم


.

.

.



.'


No comments: