Saturday, September 5, 2009



بدترين وقتاي اين روز ها كه كم هم نيستن، وقتايي هستن كه نه اونقدر خستم كه خوابم ببره و نه اونقد سرحال كه حوصله ي كتاب خوندن داشته باشم، يا كار ديگه، ساعت ها در خلاء دراز مي كشم و حتي تخته هم بازي نمي كنم، يه بي حالي مزخرف

روزهاي نازنين عمرم داره تلف مي شه جلوي چشمم و حوصله ي اينكه خودمو نصيحت كنم هم نيست

خوبه كه كمش مونده... خوبه كه در راهند روزهاي خوش وقت واسه سر خاروندن نداشتن كه يه ربع خواب قدر يه ساعت مي چسبه... كه افتادن روي تخت همان و خوابيدن همان

همين ديگه



.'

No comments: