Sunday, June 24, 2007

19.




دیروز که آجی کوچیکه گفت بعضی وقتا بعضی آهنگا آدمو می سازن اولش منظورشو نگرفتم و چه خوب که نگرفتم
که باعث شد برم و سرک بکشمتو آهنگایی که وقتی تازه داشتن ساخته می شدم گوش میکردم
!خود آهنگا که نه!بیشتر شعراشون
!چه مرور قشنگی بود
تن رود همهمه ی آب
تو هیاهوی نگاتم
آهنگ لبات
شاعر شعر چشات
رقص شاپرک
کفش جنگلای سبز پای جاده های دور
تو تاریکی راه,رنگ چشمات مث نور
صدای پای ماه تو آسمون
...و
یا مثل آینه توی تنهایی شکستن و اینکه چقدر می ترسیدم همیشه از نگفتن "دوست دارم" که نکنه یه روز پشیمون شم یا یه روزی برسه که دیر شده
!و اینکه چقدر دلم می سوخت برای کسایی که اونقدر نمی گن تا دیرشون شه
.و چقد ناشکریه این نگفتن

یا شعر فروغ با صدای معین که بعداً فهمیدم فروغ بوده

... ای شب از رویای تو رنگین شده
ای مرا با شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب شعرم چنین افروختی
لا جرم شعرم به آتش سوختی
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
...هر کسی را تو نمی انگاشتم


!چه می رقصوندن روح منو این آهنگا که اینا همش مال یه نوار بود تازه
و چه تیکه هایی داشتن بعضاً که دامن می زدن به احساسات یه دختر بچه یِ بچه یِ احساساتیِ چهارده پونزده ساله و مینداختنِ ش تو عالم خیال و چه شبایی که خواب و از چشاش می گرفتن!

...و عجب که هفت هشت سال گذشت و هنوز
.


دلم برای این نسل بعد از خودمون(یکیشون همین آقا گاوه ی ما) می سوزه، که بعد از دیدن این کارتونای بی محتوای بزن بزن و بُکش بُکش الآنم باید بنیامین و زدبازی و ... گوش بِدن

به قول عصار
...من از این اسطوره های از تهی لبریز می ترسم

1 comment:

W. said...

:*
man ghablanam nj aye much gozashte boodaaamaaaa!!!:D
manma delam barashoon misooze
taze dele oon adam bozogtara vase man ham misooze:D