Saturday, August 2, 2008




يه جورايي دلم برای قسمت های اول خودم تنگ شده


يه رابطه ي جديد لازم دارم..قبلنا هر چند وقت يه بار آدماي دور و برم عوض مي شدن،همه ي قسمتام دم دست بودن، اولام ، وسطام،آخرام..الان يه ثباتي دارم... با اين ثباته نه كه حال نكنما..خيلي خوبه ، يه جورايي به آدم اعتماد به نفس مي ده ،‌انگار پشتت گرمه..ولي دلم مي خواد يه دور از اول تكرار شم قشنگ اون تيكه هايي كه جا افتاده رو ببينم

يه چيزايي ، يه جاهايي جا افتادن ، يه چيزايي كه اون موقع ها دقت نمي كردم بهشون ، يا برام مهم نبودن..در مورد خودم به علامت سوال خوردم... نمي دونم

اين روزا همش نمي دونم

از اين نمي دونماي از روي استيصال




.'




No comments: