Tuesday, November 4, 2008




امروز تا از در كلاس رفتم تو بهدونه يه اسپري گرفت طرفم و چند ثانيه نگه داشت... تازه رسيده بودم و هنوز تو حال و هواي بيرون بودم و سلام و احوال پرسي با بچه ها و دادن سفارش ها و عجله براي شروع كار كه تموم شه تا بعد از ظهر... بعد رفتم تو يه كلاس ( آتليه؟ ) خالي و تي رو وصل كردم  و خم شدم روي ميزشروع كنم به كشيدن كه متوجه شدم "بوي مردونه مي دم چرا؟" عجب!! 

بعد نه كه امروز از اون روزاي گيجيم بود كه رسمن دور خودم مي چرخم تا بفهمم كدوم وري بايد برم يا يادم بياد چي كار مي خوام بكنم و اينا، قد دسن فاز دو ي دو تا شيت آ دو هر با كه خم شدم روي ميز و مقنعه م اومد جلوي دماغم، برام سوال پيش اومد كه " يعني من امروز صبح تو بغل كي بودم؟" :دي


به جون خودم اگه دروغ بگم



.'


1 comment:

Anonymous said...

=))))))))))))))
khaaar:D