Tuesday, September 18, 2007

62.





:دی شب


!اَه! صدای این جیر جیرک عوضی اعصاب داغونمو داغون تر کرده

چه خبره مگه؟ مگه من می تونم تو یه هفته بیست ساعت اینترنت تموم کرده باشم؟اونم درست بزنه شبی که می خوام و لازمش دارم تموم شه
!لعنتی
!خفه شو دیگه ! جیر جیر جیر ! میام پیدات می کنم یه حالی بهت می دما


.خب راستش... هیچی اصلن

نمی دونم چی کار کنم و این بیشتر از همه چیز اذیتم می کنه ، این روزه ها هم شدن نور علی نور

...یاد دختر عموی سولماز می افتم ، بغضم می گیره

اگه گریه کنم خوب می شما ولی کسی نیست ! این جور مواقع که خودمم نمی دونم چمه و الکی همش نق می زنم ، یکی باید مطمئنم کنه ، بغلم کنه زیاد ، یا بشینه بذاره گریه کنم ، گریه ی بی چرا

!نمی دونم شاید می ترسم

!سردمه

.


:امشب


من خییلی خوشحالم که امروز دو بار صدای گرفته و تو دماغی شما رو شنیدم، گرچه سر جم یه دیقه هم نشد
مامان که گفت جواب نمی دن یخ کردم ، صداتو که شنیدم آب شدم


عزیزم! کوچولو! آخه آدم صداشو که نمی کنه تو دماغش ، مث اینه که دستتو بکنی تو دماغت ، فرقی با هم ندارن...درست نیست عزیز من ، درست نیست قربونت شکل ماهت برم ، درست نیست، نکن این کارا رو ، اینقدر احساسات بچه های مردمو به بازی نگیر...نکن خب؟

.


...رو هوام انگار

1 comment:

Anonymous said...

akhjoon mishe comment gozasht!
bebin, ye chizi yadam oomad kheili sharmande shodam.
yadete oon ghaziaro ke kheili vakh pish basat tarif kardam? oon ghazieye kazayi,
yadam oomad cheghad harfaye zeshti zadam! vaghean sharmandam !
bebakhshid!